براي شروع
سلام ستاره زندگی من .
همیشه وقتی مامان شمسی و بابا بزرگ از خاطرات بچه گی هام تعریف می کنن با خودم فکر می کنم که کاش می شد اون لحظه ها رو می دیدم .امروز که اولین متن این وبلاگ رو می نویسم تو ٤ سال و یک ماه و ٢ روزته (٥ شنبه ١٤/٩/٩٢) تمام این چهار سال پر بوده از خاطراتی که بیشتر تو ذهن و روح ما حک شده ولی جایی ثبت نشده جز یه چند تایی که بعد از این پست برات می نویسم.حالا دیگه تصمیم گرفتم هر طوری شده قسمتی از خاطرات حال و گذشته رو اینجا برات بنویسم که وقتی بزرگتر شدی از خوندنشون لذت ببری . امیدوارم که خوندن خاطرات گذشته برات پر از پند و درس باشه و امیدوارم که هر روزت بهتر از روز قبل باشه و این وبلاگ پر باشه از خاطرات خوب و زیبا.دوستت دارم
نيما يوشيج در جشن يك سالگي فرزندش نوشت: پسرم يك بهار تابستان پاييز و زمستان را ديدي . از اين پس همه چيز اين جهان تكراريست جز مهرباني ...
عرشياي مهربانم پس تا مي تواني مهربان باش و عشق بورز .