آلبوم عكس بدو تولد تا 1 سالگي

پسر عزيزم اين پست رو مي گذارم كه عكسهاي متفرقه ات رو اينجا برات بگذارم.اميدوارم كه وقتي بزرگ شدي با ديدن اين عكسها كه هر كدوم برام يك دنيا خاطره است لذت ببري.

توجه: بعضي از عكسها رو يادم نيست تو چه تاريخي ازت گرفتيم و به خاطر همين سنت رو تقريبي نوشتم.

بغل مامان شمسي- 5/1 ماه

٣ ماه

٣ ماه

بغض قشنگ گل پسر

5/2ماه

5/3 ماه

4 ماه

اولين مسافرت با عرشياي 4 ماهه كه از راه دريايي و زميني و با ماشين از كيش رفتيم تهران.شب اول مونديم شيراز - شب دوم اصفهان - شب سوم رسيديم تهران

سي و سه پل اصفهان

ميدان امام خميني اصفهان

مزار كوروش كبير

حافظيه شيراز

تخت جمشيد

اينجا بارون نم نم گرفته بود و هوا خيلي قشنگ بود.قربون اين صورت ريزه ميزه گلم بشم من.

سعديه شيراز

شيراز

شيراز

خال خوشگل روي دست چپ پسرم كه مامان عاشقشه.

 

 

اينجا موهات كم كم داشت مي ريخت - 5 ماه

اين لباسها رو قبل از اينكه دنيا بياي مامان شمسي و بابا بزرگ از مكه برات آورده بودن-5 ماه

بغل بابا بزرگ.خونه خاله معصومه-4 ماه

داشتيم مي رفتيم نهاوند-5/4ماه

راه نهاوند-5/4 ماه

پسر عمو سينا و عرشيا كه من رو ديده چشماش گرد شده!-5/4 ماه

بابا و مامان و گل پسر 5 ماه

اولين باري كه به عرشيا غذا داديم. فرني بود. عرشيا خيلي خوشش اومده بود و تند تند و خيلي جدي مي خورد. مامان شمسي داره غذا مي ده. 6 ماه

غذا تموم شده ولي منتظره كه بازم بديم!

عرشيا و سامي-5 ماه

عرشيا و سامي -6 ماه

عرشيا عاشق بازي در حمام -6 ماه

مامان قربونت بره

اولين سك سكي كه عرشيا از تو مغازه برداشته بود - 6 ماه

لطفا حالتون به هم نخوره-گرفتمش بالا كه بخنده يكهو بالا آورد تو صورتم.خيلي كار خوبي كرده خوشحال هم هست! من بيچاره ي خسته !!! - 6 ماه

دايي محمد حسين كه لباس و عكس عرشيا رو چسبونده تو در كمدش!

داشتم براي مامان اينا مي گفتم كه دكتر عرشيا گفته كه به خاطر رفلاكسش بايد عرشيا رو روي سطح شيب دار بخوابونيم. يكدفعه محمد حسين غيب شد و رفت پشت بام و فقط صداي چكش زدن و بريدنش مي يومد.شب اومد با اين وسيله كه درست كرده بود كه روش تشك عرشيا رو بندازيم و بخوابونيمش اونجا كه ديگه بالا نياره.مرسي دايي محمد حسين نجار!

٧ ماهگي با كلاه و پاپوش فيلي

7 ماه- خاله معصومه اين خرس رو كه خودش برات خريده بود گذاشت پيشت كه عكس بندازه يكدفعه حرصت گرفت و زدي زير گريه.

اینجا خاله معصومه اینا برای بار اول اومده بودن خونمون . ٥/٧ ماه

اینجا یاد گرفته بودی غذا که می دادم فوت می کردی بیرون! ٥/٧ ماه

          ٥/٧ ماه

دندوناي خوشگل پسرم تو هشت نه ماهگي

تازه مي نشستي ولي چون گاهي از پشت مي افتادي مي نشونديمت تو تشك و يا پشتت بالش مي گذاشتيم- دندونات هم مي خاريد و هر چي پيدا مي كردي مي ماليدي به دندونات.8 ماه

اولين باري كه بابا مي خواست موهات رو مرتب كنه. 9 ماه

اولين باري كه رفتي آرايشگاه كه موهات رو بزني.11 ماه

قربون ذوقت بره مامان-10 ماه

ياد گرفته بودي پوشكت رو در مي آوردي و چون مي دونستي دعوات مي كنم داشتي نگام مي كردي كه ببيني عكس العملم چيه؟ وروجك-10 ماه

مي گفتيم شنا كن تند تند پاهات رو تو آب تكون مي دادي.9 ماه

كنار ساحل-10 ماه

خونه مامان شمسي و در حال خوردن فرني. هر وقت مي رفتيم خونه مامان شمسي اينا روحيت خيلي خوب مي شد و همش مي خنديدي.10 ماه

خونه با با بزرگ و مامان شمسي.هر جا سفره پهن مي شد ، اول مي رفتي بشقابها و هر چي تو سفره بود پرت مي كردي بيرون و بعد مي نشستي وسط سفره! -10 ماه

چون من بلال خيلي دوست دارم هر وقت مي ريم خونه بابا بزرگ اينا بابا بزرگ برام بلال مي خره و اينجا هم شما بلال من رو گرفته بودي و مي خوردي. 10 ماه

بدنت به آمكسي سيلين حساسيت نشون داد و ريخت بيرون.الهي برات بميرم-10 ماه

پسر نماز خون مامان-11 ماه

عرشيا يواش يواش داشت راه مي افتاد.11 ماه

نمايشگاه كيش

بازي عرشيا با رنگ انگشتي-11 ماه

براي تولد يكسالگي عرشيا مي خواستيم ماشين شارژي بخريم.عرشيا تو چند ماشين نشست.ولي از ماشين قرمزه كه الان بهش مي گه ماشين مكوئين خيلي خوشش اومد و همون رو براش خريديم و گفتيم شب تولدش آوردن.12 ماه

راه رفتن عرشيا به كمك بابا-12 ماه

عروسك عرشيا كه شنا مي كرد و عرشياي متعجب-12 ماه

عكس عاشقانه مامان و عرشيا-12 ماه

هر كاري مي كرديم كه نتوني در كابينت رو باز كني موفق نمي شديم و شما هم همه چيز رو مي ريختي بيرون و مهندسي مي كردي.12 ماه

خونه به هم ريخته و اقا عرشيا كه نمي گذاره مامان به كارهاش برسه-12 ماه

عرشيا به همراه خاله هاي مهربون مامان مريم

زمان دقیق این چند تا عکس رو نمیدونم: