محمد عرشيا متولد 11/8/88 و محمد عرشيا متولد 11/8/88 و ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

محمد عرشیا هدیه ای از عرش

سال 1393 - بهار

 پسر عزيزتر از جانم در اولين روزهاي سال 93 : كمترين آرزويم اين است كه هرگز با چشمان مهربانت نامهرباني روزگار را نبيني . بالاترين خواسته ام اين است كه حاجت دلت با حكمت خداوند يكي باشد. فرشته عرشي من زندگي ساختني است نه گذراندني. پس بمان براي ساختن ، نساز براي ماندن. فاصله بين مشكل و حل آن يك زانو زدن است ، اما نه در در برابر مشكل .، بلكه در برابر خداوند . اميدوارم هميشه سلامت باشي و هيچ چيز تو را ناراحت نكند و فقط شاديها احاطه ات كنند. اميدواورم انقدر خوب باشي كه هميشه ديگران دوستت داشته باشندو لطف پروردگار همواره با تو باشد. اينها آرزوي من است براي تو كه همه چيز مني  و ديدن خوشبختي و عاقبت به خي...
16 مهر 1393

سال 1393- تابستان

پنج شنبه  5/4/93 مهد عرشيا ما رو براي جلسه اي در مورد آسيب هاي اجتماعي برگزار شد. من و سيروس و عرشيا هم رفتيم. بعد از جشن چون بچه ها هنوز از بازي با هم سير نشده بودن به همراه خانم كارگر و همسرشون و دانيال رفتيم شانديز و علاوه بر بچه ها به خودمون هم خيلي خوش گذشت . و اين هم كاردستي مامان و عرشيا صبح جمعه (يكي از خرگوشها رو عرشيا درست كرده و روش نقاشي كرده)  چند شب پيش يك قصه به عرشيا گفتم كه راجع به يك پرنده مادر و بچه هاش بود. چند روز بعد وقتي با خميرهاش داشت بازي مي كرد ديدم كه اين پرنده هاي زيبا را ساخته.اصلا باورم نمي شد كه خودش بدون همفكري و همكاري كسي اين رو درست كرده باشه. عرشياي عزيزم اين رو ساخته و مي گه ...
18 خرداد 1393

آلبوم 4 تا 5 سالگی

تولد هانا كوچولوي ناز ، خواهر كياناي عزيز و دختر مامان ندا دوست جونم مهماني ماه رمضان مامان مريم تولد شقايق  جون خواهر زاده خاله شيده  تولد شقايق جون    تولد شقايق (آرتين-عرشيا-دانيال)  عرشيا و تارا جون دختر خاله سارا تولد شنتيا جون خواهر زاده خاله شيده  عرشيا و عموفتيله ها در كيش  تولد بابا سيروس شهريور 92 تولد بابايي  نقاشي عرشيا براي بابا سيروس  اينجا هم عرشيا يك چيزي كادو كرده بده باباش. البته با كاغذ باطله و چسب كارتن!!!  ظهر از سر كار اومدم و عرشيا هم از مهد اومده . كتابهاش رو آم...
19 اسفند 1392

تولد چهار سالگيت مبارك گلم .(آبان سال 92)

تا امسال همه تولدهات رو تهران گرفتيم و به خاطر همين هيچوقت دوستات تو تولدت شركت نداشتن. امسال كه با هم به تولد چند تا از دوستات رفتيم  ديدم كه خيلي با اشتياق به همه چيز مخصوصا به باز كردن كادوها نگاه مي كني. به خاطر همين تصميم گرفتم كه امسال تولدت رو تو كيش و همراه دوستان بگيرم. تولدت رو به جاي يازدهم آبان سه آبان گرفتيم. چون به مناسبت عيد غدير دو روز تعطيلي بود. به درخواست شما تولد رو با تم باب اسفنجي كه شما عاشقش هستي گرفتم. البته چند بار هم نظرت عوض شد و لاك پشتهاي نينجا رو انتخاب كردي. به خاطر همين براي تولد مهد كودكت كه همراه با دانيال جون گرفتيم  كيك نينجا سفارش داديم. مامان شمسي هم براي تولدت اومد كيش و به همراه بابا هر...
12 اسفند 1392

نامه اي كه براي پسرم در تاريخ 8/5/89 نوشتم.

امروز پمپ آبمون خراب شده بود و بابا به آقاي موسي پور گفت كه بياد و اون رو درست كنه. شما هم طبق معمول وقتي ديدي كه بابا رفت بيرون زدي زير گريه و خودت رو از بغلم سر دادي پايين و پاهات رو زمين كوبيدي يعني اينكه چرا بابا رفت و شما رو نبرد !!! هر كاري كردم سرت گرم نشد كه نشد. بابا كه صدات رو شنيد اومد و شما رو هم برد. وقتي بابا و آقاي موسي پور اومدن خونه تا شيرهاي آب رو امتحان كنن توي بغل بابا بودي و داشتي با چشماي تيز (يعني شيطون) به من نگاه مي كردي !!! همين باعث شد كه بهت شك كنم. جلوتر اومدم و با دقت نگات كردم . ديدم يك چيزي از دهنت بيرون زده. كشيدمش بيرون و يك گل بزرگ صورتي از دهنت در اومد. (اوني كه از دهنت اومده بود بيرون پرچم گل بود!!) شما ه...
24 بهمن 1392

آلبوم عكس بدو تولد تا 1 سالگي

پسر عزيزم اين پست رو مي گذارم كه عكسهاي متفرقه ات رو اينجا برات بگذارم.اميدوارم كه وقتي بزرگ شدي با ديدن اين عكسها كه هر كدوم برام يك دنيا خاطره است لذت ببري. توجه: بعضي از عكسها رو يادم نيست تو چه تاريخي ازت گرفتيم و به خاطر همين سنت رو تقريبي نوشتم. بغل مامان شمسي- 5/1 ماه ٣ ماه ٣ ماه بغض قشنگ گل پسر 5/2ماه 5/3 ماه 4 ماه اولين مسافرت با عرشياي 4 ماهه كه از راه دريايي و زميني و با ماشين از كيش رفتيم تهران.شب اول مونديم شيراز - شب دوم اصفهان - شب سوم رسيديم تهران سي و سه پل اصفهان ميدان امام خميني اصفهان مزار كوروش كبير حافظيه شي...
24 بهمن 1392

آلبوم 2 تا 3 سالگي

جشنواره اقوام و ملل - 31 ماهگي تهران-٣٢ ماهگی ٣٢ ماهگی-پارک ملت تهران- با خاله ارغوان و خاله لادن قرار داشتیم. دختري كه پيش عرشياست دوستشه كه تو پارك پيدا كرده بود. 32 ماهگي - عرشيا ياد كوچيكي هاش كرده و خوابيده تو كريرش. 32 ماهگي- وروجك مامان مقنعه نماز مامان مريم رو سرش كرده. 32 ماهگي-بولينگ مريم  32 ماهگي - بولينگ مريم .چون قدش نمي رسه هميشه رو ميز مي شينه و بازي مي كنه! عمو پورنگ و امير محمد و عرشياي خوشحال يكبار ديگر مسافرت با ماشين در 33 ماهگي عرشيا- بندر گاه سوار كشتي داخل كشتي - عرشيا كاپيتان كشتي شده !!  هتل شيراز- همين رسيديم عرشيا ليز خورد و ...
23 بهمن 1392

آلبوم 3 تا 4 سالگی

  تولد ٣ سالگی سامی جون  تولد سامی  تولد سامی                تولد سامی  کوکو سیب زمینی که برای عرشیا درست کردم. بابا و عرشیا با هم دارن موهاشون رو کوتاه می کنن(عرشیا به سلمونی می گه مسلمونی!)                  اینجا خاله مریم(پرستار عرشیا) براش مشكل پيش اومد و رفت مرخصي و مجبور بودم عرشيا رو ببرم سر كار.خيلي خسته مي شد.به خاطر همين زير انداز نمازم رو مي نداختم زيرش كه بشينه و نقاشي بكشه.  عروسك بازي پسر من!  ...
23 بهمن 1392

تولد يك سالگي عرشيا جون

تولد تو ، تولد همه خوبيهاست. تولد يك سالگيت رو سه بار برات جشن گرفتيم. يكبار تو مهد كودك به همراه سامي جون. يكبار شب تولدت خونه خودمون و خيلي كوچولو.و تولد اصل كاري هم  4/9/89 وقتي رفتيم تهران به همراه خانواده ها و با تم شير كه هميشه مثل شير قوي ترين باشي و پادشاه البته مهربون و خوش قلب و عادل.حالا تولد يكسالگي گل پسرم به روايت تصوير: كارت تولد عرشيا كه زحمت درست كردنش رو خاله معصومه كشيده و اين هم آقا شير مهربون مامان پشت صحنه تولد-قبل از اينكه مهمونها بيان آقا داماد خوابيده! آقا داماد به همراه بابا بزرگ و مامان شمسي آقا داماد به همراه خانواده عمو ...
20 بهمن 1392