خاطره اولين حمام و نامگذاري عرشيا در روز دهم
فكر مي كنم اگه اشتباه نكنم روز ششمي كه دنيا اومده بودي برديمت حمام. پروژه اي بود اين حمام بردن شما كه نگو! همه استرس داشتيم. صد نفر رفته بوديم براي شستن يك فسقلي!!! بالاخره بابا سيروسو مامان شمسي شما رو شستن و من فقط الكي دور خودم چرخيدم و هول بازي در آوردم! دايي محمد حسين هم عكس و فيلم مي گرفت. روز هفتم بابا بزرگ يك عمل ديگه كرد و كلا روز خيلي بدي برام بود. روز نهم بابا بزرگ از بيمارستان اومد. ظهر روز دهم زن عمو سهيلا اومد به رسم حمام شب ده ، يك چيزهايي بست به كمرم و بعد من رو به حمام فرستادن. از قبل از دنيا اومدنت تصميم داشتيم روز ده يعني روز نامگذاريت برات جشن بگيريم كه نشد. ولي مامان شمسي به همراه بقيه من رو سورپ...
نویسنده :
مامان مريم
15:30